Saturday, March 13, 2010

سلامي به عمو فيلترچي

برای خیلی از ما آزادی بیان و عقیده و اطلاعات یک اصل غیرقابل انکار است. اما حتما می‌دانید برای کودتاچیان و عموفیلترچی اینگونه نیست. آنها مثل جادوگران پیر که از آب زلال می‌ترسند از آزادی اطلاعات و روزنامه‌های آزاد هراس دارند. حکایت جن و بسم‌الله، داستان زندگی آقایان است و آزادی. که اگر این یکی باشد آنها نیستند و اگر می‌خواهند خود حکومت کنند باید با قطره‌چکان و رسالت و کیهان چیزهایی که مردم می‌توانند بدانند را به آنها بگويند.
با استفاده از روش زیر برای همیشه از زیر بار سانسور و فیلتر و فیل‌.تر و فیلترشکن و اولتراسرف و فری گیت و ... بیرون خواهید آمد.
اول: به سایت
مراجعه کرده و یک حساب ای‌میل برای خود باز  AOL
 کنید.
دوم : نرم‌افزار  .
را دانلود کنید

سوم: با کمک حساب ای‌میل خود در نرم‌افزار
AOL
 وارد شوید و از آنجا اینترنت گردی بدون سانسور را آغاز کنید.

چهارم: پس از طی مراحل فوق در حالیکه کف دست راستتان به سوی آسمان است می‌توانید انگشت وسط دست را بالا بیاورید و به عموفیلترچی سلام کنید.


+ در صورت فيلتر بودن سايت
AOL
 براي دانلود نرم‌افزار، کل نرم افزار را می‌‌توانيد از اينجا دانلود کنيد.

منبع


Thursday, March 11, 2010

قتل احمد كسروى؛ مرگ به اتهام نقد مذهب

 فرج سرکوهی

ساعت ۹ صبح روز بيستم اسفند ماه سال۱۳۲۴ احمد كسروى، از بزرگ ترين مورخان، زبان دانان و محققان ايرانى و از معتبرترين نويسندگان تاريخ انقلاب مشروطيت در اتاق شعبه هفت بازپرسى تهران و در مقابل چشمان ناباور و وحشت زده بازپرسى كه قرار بود از كسروى به اتهام نوشتن و انتشار «كتب ضاله و خلاف شرع» بازپرسى كند، با ضربه هاى كارد و شليك گلوله چند تن از اعضاى «جمعيت فدائيان اسلام» به قتل رسيد.
فتواى قتل احمد كسروى را مراجع تقليد بزرگ آن روزگار چون شيخ عبدالحسن علامه احمد امينى، نويسنده كتاب مرجع و با ارزش «الغدير» و حاج آقا حسين قمى، مرجع تقليد پر نفوذ آن روزگار، صادر و روحانيونى چون روح الله خمينى، كه در آن روزگار هنوز مرجع تقليد نبود، اين فتوا را تاييد كرده بودند.
قاتلان كسروى ــ سيد حسين و سيد على امامى، هفت همكار آنان و كسانى چون نواب صفوى، كه مقدمات قتل را زمينه چينى كرده و با قاتلان همكارى داشتند، بر اثر حمايت و اعمال نفوذ روحانيون و مراجع تقليد آن روزگار، از جمله آيت الله بروجردى، پس از چند ماه از زندان آزاد شده و چون قهرمانان بزرگى كه از فتحى مهم بازمى گردند، در نشريات، مجالس و محافل مذهبى آن روزگار تكريم شدند.
 خمينى به روزگار جوانى در سال ۱۳۲۳ و به دورانى كه كسروى هنوز زنده بود در كتاب «كشف الاسرار» خود خواهان اعدام كسروى «در حضور هواخواهان دين» شد و به دورانى كه به مقام مرجعيت تقليد ارتقاء يافت در رساله خود با عنوان تحريرالوسيله، كه در قوانين كيفرى ايران از منابع و مراجع قانون گذارى و محاكمات است، فتوا داد«هر كس پيامبر اسلام را، نغوذبالله، دشنام دهد واجب است بر شنونده كه او را بكشد.»در سى سال گذشته نيز رسانه هاى جمهورى اسلامى با استناد به فتواى  خمينى در كتاب «تحريرالوسيله» قتل كسروى و كسانى چون او را «واجب» دانسته و ترور كسروى و منشى او را در اختمان دادگسترى چون «فصلى مهم در جهاد مجاهدين اسلام عليه كفر و ارتداد» تمجيد مى كنند.

خمينى و كسروى

قتل كسروى به دليل «نقد مذهب» اولين قتل از اين دست در تاريخ ايران نبود اما نخستين بار در تاريخ معاصر ايران بود كه متعصبان مذهبى روشنفكرى معروف، سرشناس و معتبر را به دليل نوشته هاى او در نقد مذهب بر مبناى فتواى مراجع تقليد به قتل رساندند.
اين الگو در سى سال گذشته در قتل هاى بدون محاكمه روشنفكران و منتقدان جمهورى اسلامى و از جمله در قتل محمد جعفر پوينده و محمد مختارى، مترجم و شاعر، تكرار شد.
احمد كسروى به روزگارى به قتل رسيد كه قرائت به شدت سنتى مذهب شيعه مطرح ترين قرائت اسلام در ايران و روحانيت محافظه كار شيعه در حال بازسازى نفوذ خود در ميان مردم و در نهادهاى حكومتى بود و مى كوشيد تا كاهش نفوذ و قدرت خود را به دوران سلطنت رضا شاه به سرعت و به هر بهايى جبران كند.

شخصيت فرهنگى كسروى

احمد كسروى از نخستين كسانى در ايران بود كه از منظر عقل گرايى به نقد مذهب برخاست و راه روشنفكران دوران رنساس و انقلاب كبير فرانسه را دنبال كرد. كسروى با اتكاء به نفوذ كارساز خود موجى را دامن زد كه در ميان جوانان آن روزگار دامنه اى گسترده يافت هر چند او نيز، چون اغلب پيشگامان در هر عرصه اى، گاه به افراط كشيده شد.
كسروى بر زبان هاى پهلوى، عربى، انگليسى، روسى، ارمنى، تركى و اسپرانتو تسلط داشت. نثر زبيا، روان، ساده و منسجم كسروى را در زبان فارسى از نمونه هاى متعالى نثر فنى مى دانند و شيوه تاريخ نويسى او از نخستين گام ها در تاريخ نويسى مدرن تلقى مى كنند.
مقالات عربى كسروى در نشريات معتبر كشورهاى عربى آن روزگار به چاپ مى رسيد. ترجمه هاى كسروى از متون پهلوى و آثار او در باره تاريخ ايران از منابع معتبر دانشگاهى است و دو كتاب او را در باب تاريخ مشروطه از معتبرترين متون و منابع مرجع و جامع انقلاب مشروطه ارزيابى مى كنند.
نشريه «پرچم» كه كسروى مسئوليت آن را بر عهده داشت و از ۱۳۲۱ تا ۱۳۲۴ منتشر شد، بر مخاطبان خود نفوذى كارساز داشت و زمينه مناسبى را براى شكل گيرى انجمن هايى كه به «انجمن پاك دينان» يا «باهماد آزادگان» مشهور شدند، فراهم كرد.
احمد كسروى پيش از آن كه در مقالات متعدد و در چهار كتاب مشهور خود با نام هاى شيعى گرى، بهايى گرى، شيخى گرى و صوفى گرى، چهار مذهب و طريقت مذهبى مهم ايران را در آن روزگار نقد كند، با نوشتن آثار مهمى چون «تاريخ انقلاب مشروطه»، «تاريخ هيجده ساله آذربايجان»، «تاريخ پانصد ساله خوزستان»، «شهرياران گمنام» ، «تاريخ طبرستان» و رسالاتى چون تاريخچه شير خورشيد و پرچم ايران و.. چون زبان دان و مورخى معتبر تثبيت شده بود.
كسروى به پيرايش زبان فارسى از واژه هاى غير فارسى تمايلى افراطى داشت اما صدها واژه و اصطلاح كه او ساخت در زبان فارسى جاافتاد و رايج شد.
كسروى را مى توان از انگشت شمار چهره هايى دانست كه در غنى كردن گنجينه زبان فارسى و هماهنگ كردن اين زبان با نيازهاى زمان و زمانه نقشى كارساز داشته اند.
كسروى چون اغلب روشنفكران اين گروه به دوران سلطنت بنيان گذار سلسله پهلوى از اصلاحات فرهنگى و اجتماعى او حمايت و به عقب نشينى هاى دولت هاى پس از رضا شاه در برابر سنت گرايان و روحانيون محافظه كار اعتراض كرد.
احمد كسروى در انقلاب مشروطه حضورى فعال داشت و چون ديگر روشنفكران آن روزگار به آرمان هاى اين انقلاب چون استقلال، آزادى، صنعتى كردن، پيشرفت و ترقى و تجدد، ارتقاء فرهنگى جامعه و مبارزه با خرافات سنتى، رها شدن زنان از بند سنت هايى كه زن ايرانى آن روزگار را به اندرونى نشينى محكوم مى كرد، گسترش علوم و تكنولوژى جديد و...دل بسته بود.پهلوى اول به دوران سلطنت استبدادى خود به بخشى از برنامه هاى روشنفكران انقلاب مشروطه از جمله جايگزينى مدارس جديد به جاى مكتب خانه هاى سنتى و دادگسترى به جاى محاكم شرع جامه عمل پوشاند و با كشف حجاب،مدارس مختلط،تشويق زنان به تحصيل و حضور در عرصه هاى اجتماعى و فرهنگى،ممنوع كردن برخى مراسم سنتى چون قمه زنى و محدود كردن نفوذ روحانيت سنتى در قدرت سياسى و در جامعه كوشيد تا ابعادى از برنامه هاى انقلاب مشروطه را به بهاى نفى آزادى تحقق بخشد.

زمينه هاى تاريخى فتواى قتل كسروى

با سقوط رضا شاه ايران با ورشكستى و بحران گسترده اقتصادى و سياسى رو به رو و حكومت مركزى به شدت تضعيف شد.
دولت هايى كه پس از شهريور ۱۳۲۰ به قدرت رسيدند به اكثريت پارلمانى و راى مردم نيازمند شده و به اين دليل و به دليل اعتقادات مذهبى خود و نيز براى جلوگيرى از گسترش كمونيزم مى كوشيدند تا روحانيت شيعه را تقويت و با واگذار كردن امتيازات گوناگون حمايت آنان را جلب كرده،از نفوذ روحانيت در ميان مردم براى بقاء قدرت خود بهره گيرند.
پس از شهريور ۱۳۲۰ برخى روحانيون معروف و با نفوذ از جمله حاج آقا حسن قمى، كه به دليل مخالفت با برنامه هاى رضا شاه در زمينه هايى چون كشف حجاب و مدارس مختلط به عراق تبعيد شده بودند، در ميان استقبال رسمى دولت و مردم به ايران بازگشتند.
آزادى احزاب و مطبوعات پس از سقوط رضا شاه نقد علنى مذهب را نيز ممكن كرد و چند اثر مهم از جمله كتاب «اسرار هزار ساله» در اين زمينه منتشر شد.
روحانيت سنتى محافظه كار در اين سال ها خواستار ممنوعيت اين گونه آثار و عقب نشينى دولت و جامعه از اصلاحات دوران رضا شاه به ويژه در عرصه حقوق زنان بود و بر انحلال مدارس مختلط، رواج دوباره حجاب اسلامى و ترويج مراسم سنتى عزادارى پاى مى فشرد و دولت ها نيز با واگذارى اين گونه امتيازات، كه بر اقتدر سياسى آنان تاثيرى نداشت، مى كوشيدند تا حمايت مراجع و روحانيون با نفوذ را جلب كنند.
احمد كسروى از معدود روشنفكرانى بود كه در نشريه پرچم، كه مسوليت آن را بر عهده داشت، به انتقاد از سياست تسليم دولت هاى مدنى در برابر شرع سنتى و روحانيت برخاست و خشم روحانيون محافظه كار را عليه خود برانگيخت.
كسروى كتاب هاى شيعى گرى، صوفى گرى، شيخى گرى و بهايى گرى را در همين سال ها منتشر كرد.
كتاب شيعى گرى در سال ۱۳۲۱ منتشر و در همان سال ممنوع و چاپ دوم آن با عنوان«بخوانيد و داورى كنيد» منتشر شد.
روح الله خمينى در كتابى با عنوان «بخوانيد و به كار ببنديد» در پاسخ به نقد نويسنده كتاب از خرافات مذهبى نوشت: «جوانان غيرتمند بايد با يك مشت آهنين تخم اين ناپاكان را از روى زمين براندازند.»
وى گفته بود: «دولت اسلام بايد با مقررات دينى و مذهبى همراه باشد و اشخاصى كه اين ياوه سرائى ها را مى كنند در حضور هواخواهان دين اعدام كنند و اين فتنه جويان را كه مفسد فى الارض هستند از زمين براندازند.»
مجتبى ميرلوحى، معروف به نواب صفوى، طلبه اى كه در مدارس مذهبى نجف و مصر تحصيل كرده بود، در همين سال ها با فتواى مرجع تقليد بزرگ علامه امينى براى قتل كسروى به ايران بازگشت.
چند روحانى و بازارى از جمله اسدالله مدنى، كه به دوران جمهورى اسلامى نخستين امام جمعه تبريز بود و در نخستين سال هاى اين نظام ترور شد، نواب صفوى را در تدارك منابع مالى براى خريد سلاح يارى كردند.
نواب صفوى يك بار در جلسه سخنرانى كسروى در دفتر نشريه پرچم حضور يافت و با او مجادله و در پايان او را به قتل تهديد كرد.
نواب صفوى كه رهبرى جمعيت فدائيان اسلام را بر عهده داشت، همراه با چند تن از اعضاى اين سازمان در هشتم ارديبهشت ۱۳۲۴ در خيابانى در تهران راه را بر كسروى بسته و به سوى او تيراندازى كردند.
گلوله ها به هدف نرسيدند. نواب و ياران او به كسروى حمله و او را به شدت مضرب كردند. كسروى جان به در برد. مهاجمان پس از چند ساعت آزاد شده و در اعلاميه اى بر قصد خود، كشتن كسروى، تاكيد كردند.
در ۱۵ خرداد ۱۳۲۴ وزارت فرهنگ عليه كسروى به اتهام انتشار «كتب ضاله و خلاف شرع» اعلام جرم كرد. كسروى به دادگاه فراخوانده شد.
حسن و على امامى به همراه هفت عضو ديگر جمعيت فدائيان اسلام روز بيستم اسفند ماه به اتاق بازپرس دادگسترى هجوم آورده و احمد كسروى و حدادپور، منشى او را كشتند. قاتلين پس از چند ماه آزاد و پرونده قتل كسروى مختومه اعلام شد.

از پيش نمازى مسجد تا نقد مذهب

احمد كسروى در مهر ماه ۱۲۶۹ در تبريز در خانواده اى فقير چشم به جهان گشود. پدر او روحانى و پيش نماز مسجدى در محله فقير نشين حكم آباد تبريز بود.
كسروى از كودكى تحصيل زبان و ادبيات فارسى و عربى و فقه و حكمت اسلامى را آغاز كرد. پس از مرگ پدر سمت او را به ارث برد اما عقايد و كردار متجددانه او روحانيون تبريز را عليه او برانگيخت. كسروى پيش نمازى مسجد را رها كرد و كوشيد تا با كارگرى و فروشندگى زندگى خود را تامين كرده و به تحصيلات خود ادامه دهد.
تبريز از مراكز اصلى انقلاب مشروطه بود و كسروى نيز دل با انقلاب داشت و حتا در سال ۱۲۹۰ در كنار مجاهدين انقلاب مشروطه با سپاهيان روس، كه از استبداد پشتيبانى مى كردند، درگير شد.
مقالات عربى كسروى از همان روزگار در نشريات عربى به چاپ مى رسيد. كسروى در سال ۱۲۹۴ معلمى پيشه و كتابى در باب آموزش زبان عربى تاليف كرد.
احمد كسروى در سال ۱۲۹۵ به قفقاز سفر كرد و در آن ديار زبان روسى را نيز آموخت .به ايران بازگشت و در ماجراى قيام خيابانى عليه استبداد به او و حزب دموكرات پيوست اما پس از چندى از اين جنبش كناره گرفت و به تهران رفت و در سال ۱۲۹۸ در عدليه آن روزگار استخدام شد.
انتشار تاريخ طبرستان در هفته ‌نامه «نوبهار» و انتشار رساله اى در باب نسخه خطى «ابن اسفنديار»، كسروى را در محافل فرهنگى و آكادميك به شهرت رساند.
در سال ۱۳۰۶ زبان پهلوى را از ايران شناس بزرگ هرتسفلد آموخت و با رها كردن كسوت روحانيت سال ها در دادگسترى دوران رضا شاه در سمت هاى گوناگون و از جمله در خوزستان مشاغلى چون قضاوت را بر عهده داشت.
كسروى در سال ۱۳۰۹ در پرونده اى به زيان دربار راى داد و از كار بركنار شد و وكالت پيشه كرد.
پس از شهريور ۱۳۲۰ نشريه پرچم را تا زمان مرگ خود در سال ۱۳۲۴ منتشر كرد و در اين سال جان بر سر عقايد خود گذاشت.

سالروز شهادت پاکمرد متفکر معاصر احمد کسروي گرامي باد

«از مشروطه‌خواهی تا ترور»

۱۳۸۸  اسفند۲۰
بیستم اسفندماه برابر با سال‌روز کشته‌شدن احمد کسروی تاریخ‌نویس، زبا‌‌‌‌ن‌شناس و پژوهش‌گر برجسته ایرانی است. وی در سال ۱۲۶۹ خورشیدی به دنیا آمد. از مهم‌ترین آثار کسروی دو کتاب تاریخ مشروطه‌ی ایران و تاریخ هجده‌ساله‌ی آذربایجان مربوط به تاریخ جنبش مشروطه‌خواهی ایران است و هنوز نیز در همه جا به آ‌ن‌ها استناد می‌شود. کسروی در بیست اسفند سال ۱۳۲۴ در سن ۵۵ سالگی درگذشت.

سیداحمد کسروی تبریزی در روز چهارشنبه ۸ مهر سال ۱۲۶۹ خورشیدی در محله حکم‌آباد ‌در شهر تبریز و در یک خانواده روحانی به دنیا آمد.اجدادش همه روحانی بودند اما پدرش حاجی میرقاسم، از روحانیت دوری گزیده و به بازرگانی پرداخته بود.احمد فارسی و قرآن و مقدمات عربی را در مکتب آموخت و دوازده ساله بود که پدرش درگذشت و او ناگزیر مجبور به ترک مکتب شد.مدتی به کار قالی‌بافی مشغول شد اما بعد از دو سال بنا به وصیت پدر به مدرسه دینی بازگشت. کسروی نخستین‌بار در همین مدرسه با شیخ‌محمد خیابانی فعال سیاسی انقلاب مشروطه که در آن زمان تدریس «هیت بطلمیوسی» می‌کرد، آشناشد.
در سال ۱۲۸۵ و هم‌زمان با آغاز جنبش مشروطه در تبریز کسروی نخستین بار با نام مشروطه برخوردکرد و به گفته خود از همان آغاز به آن دل‌بست. پس از غلبه مشروطه‌خواهان تبریز رو به آرامش برداشت و کسروی دوباره به درس‌خواندن پرداخت. پس از دو سال درس خواندن سرانجام وی به درجه ملایی رسید.
در تابستان سال ۱۲۸۹ کسروی به بیماری تیفوس دچارشد. براثر این بیماری وی گرفتار یک ناتوانی پیوسته‌ای شد که همواره با مشکلات فراوان همراه بود، ابتدا کم‌خون شد و چشم‌هایش کم‌سوگردید و دندان‌هایش رو به پوسیدن‌گذاشت، موهایش نیز اندک‌اندک سپید شد و به بدگواری(سوء هاضمه) دچارشد.
پس از دو سال وضعیتش رو به بهبودی رفت. بنا به گفته خود کسروی، نزدیکانش وی را به زور به امام جماعت مسجدی منتسب کردند.‌
در سال ۱۲۹۳، جنگ جهانی آغاز گردید و آذربایجان میدان جنگ شد. احمد برای این‌که زبان انگلیسی یاد گیرد، سال بعد به آموزگاری زبان عربی وارد مدرسه آمریکایی شد، و در همان مدرسه، برای یاد دادن عربی به شاگردان، کتاب النجمه‌الدریه را در دو جلد نوشت که سال‌ها در دبیرستان‌های تبریز از روی آن درس می‌خواندند و هم در آن مدرسه بود که زبان انگلیسی و اسپرانتو را فراگرفت.
در تیرماه ۱۲۹۵، برای این‌که، به گفته خود، از شر «معاندان» برهد و در یکی از شهرهای قفقاز به کار پردازد، به روسیه رفت، اما چون در قفقاز کار به دست نیاورد از راه عشق‌آباد به مشهد رفت و از مشهد به باکو و تفلیس بازگشت و در تفلیس به وسیله اسماعیل حقی با آزادی‌خواهان قفقاز آشنا شد و بعد به تبریز آمد و باز در مدرسه آمریکایی مشغول تعلیم و تعلم شد. در این هنگام بود که خیابانی و سایر آزادی‌خواهان تبریز به کار و کوشش برخاسته بودند.
کسروی نیز به جمع دموکرات‌ها پیوسته و در جلسات «تجدد» حضور می‌یافت؛ وی هم‌چنین در مدرسه متوسطه تبریز، که تازه گشایش یافته بود، درس عربی می‌داد.
سال ۱۲۹۷ فرا رسید. عثمانیان، که به تبریز راه یافته بودند، خیابانی و نوبری و چند تن دیگر از آزادی‌خواهان تبریز را دست‌گیر و تبعید کردند و حزب اتحاد اسلام و روزنامه ترکی پدید آوردند. ولی، چون جنگ به شکست آلمان و هم‌دستان او پایان یافت و عثمانیان از تبریز رفتند، کسروی با جلیل اردبیلی حزب دموکرات و جلسات تجدد را برپا کرد. در این میان، خیابانی از تبعید بازگشت و انتخابات مجلس چهارم در تیرماه سال ۱۲۹۸ آغاز شد و کار کسروی و یاران او با خیابانی به دودستگی کشید و کسروی و همراهان او به «انتقادیون» معروف شدند.
روز سه‌شنبه ۱۷ فروردین ۱۲۹۹، دموکرات‌ها در تبریز قیام کردند و کسروی ناچار به تهران آمد. در تهران، چندی در دبیرستان ثروت درس عربی می‌داد، تا قیام تبریز برافتاد و خیابانی به دست مخبرالسلطنه هدایت کشته شد.
پس از این رویدادها کسروی مدتی بی‌کار بود. در این زمان به نگارش آذری یا زبان باستانی آذربایجان پرداخت و آن را به چاپ رساند و این زمانی بود که کشاکش پان‌ترکیسم به تازگی رونقی‌گرفته بود. این کتاب سبب نام‌آوری کسروی در میان انجمن‌های دانشی زمان گردید. در این زمان شرق‌شناس روس چایگین با کسروی دیدار کرد و سر دنیسن راس آن را به انگلیسی برگرداند. از این پس کسروی در چندین انجمن پژوهشی انگلیسی و آمریکایی عضوشد. در همین هنگام تاریخ پانصد ساله خوزستان را نیز به پایان رساند. هم‌چنین پژوهشی درباره سید نبودن صفویان نمود و میوه‌اش را در روزنامه آینده نوشت که در آن زمان سر و صدای بسیاری به پا کرد. هم‌چنین به پژوهش درباره گویش‌های گوناگون ایرانی پرداخت.
در همین هنگام (۱۳۰۴) هم بود که دودمان قاجار برچیده شد و دودمان پهلوی جای آن را گرفت.
از ۱۳۰۵ کسروی بازرس عدلیه‌ شد ولی تنها در جایگاه داور یک بار به قم رفت زیرا که در این زمان علی‌اکبر داور وزیر عدلیه شد و عدلیه پیشین را برچید. پس کسروی باز زمانی بی‌کار شد و در این زمان باز به خواندن و پژوهش پرداخت و این بار پیشینه شیر و خورشید را پژوهید.

در فروردین ۱۳۰۶ کلاسی برای آموزاندن زبان پهلوی به آموزگاری هرتسفلد در تهران برگذارشد که کسروی یکی از شاگردان آن‌جا بود. در این زمان داور او را برای کار در عدلیه تازه خواست و از او خواست تا عبا و عمامه را کنار بگذارد که کسروی همان زمان این پوشش را کنار گذاشت و پوشش رواج‌دار آن‌روز را برگزید. از این پس او مدعی‌العموم تهران شد. در این زمان میانه داور و کسروی به هم خورد.
چندی پس از آن کسروی به ماموریت‌هایی در خراسان از سرگذراند،مرکز می‌خواست او را در خراسان نگه‌دارد که کسروی بی‌اجازه مرکز به تهران بازگشت و این کار داور را خشمگین ساخت. پس کسروی درخواست کناره‌گیری از عدلیه را نمود و به وکالت پرداخت. در این زمان تیمورتاش که پشتیبان کسروی بود به وی پیشنهاد کرد که به حزب ایران نو بپیوندد که کسروی نپذیرفت. در این زمان قانون پوشش یکپارچه داده‌شد و کسروی از نخستین کسانی بود که به پیش‌واز این قانون رفته و کلاه پهلوی برسرگذارد. در این زمان از کسی به نام بارون زبان ارمنی را در دو سال آموخت. در همان زمان به کارنامه اردشیر بابکان پرداخت.
در پاییز ۱۳۰۷ کسروی دوباره به قضاوت و این‌بار در دادگاه جنایی پرداخت. چندی پس از آن تیمورتاش به کسروی پیشنهاد کرد که زیر پشتیبانی وی از وزارت فرهنگ مقرری‌ای دریافت‌دارد و به جای آن به پژوهش درباره تاریخ و زبان بیشتر پردازد. ولی داور برونشد کسروی را از عدلیه نپذیرفت و با افزایش جایگاه او وی را به ریاست محاکم گمارد. در این زمان کسروی به نگارش شهریاران گمنام پرداخت. چندی پس از آن هم کسروی برای داوری به اراک سفری کرد. پس از مدتی دوباره به تهران بازگشت و در کاخ دادگستری مشغول شد.
سرانجام احمد کسروی روز بیستم اسفند سال ۱۳۲۴ در کاخ دادگستری تهران توسط فداییان اسلام به دلیل آن‌چه که این گروه الحاد و ارتداد می‌خواندند با ضربات متعدد چاقو توسط افرادگروه نواب صفوی به قتل رسید. پس از ترورناموفق اول کسروی توسط نواب صفوی و مخفی شدن اعضای فداییان اسلام، سید حسین امامی مخفیانه به محافل کسروی راه یافت و به گفته‌ی خود در آن‌جا شاهد بود که کسروی به فعالیت‌های ضد شیعی خود ادامه می‌دهد.‌
نواب صفوی طوماری تنظیم کرد و خواستار محاکمه کسروی به جرم توهین به مقدسات اسلامی شد.‌
از آن‌جا که این گروه به حکومت پهلوی معتقد نبوند تصمیم به ترور او گرفتند.
در ۲۰ اسفند ۱۳۲۴ سید‌علی‌محمد امامی و سید‌حسین امامی به همراه نه نفر دیگر از فداییان اسلام کسروی را در کاخ دادگستری ترور کرده و او را به همراه منشی‌اش حدادپور به طرز فجیعی به قتل رساندند.
گفتنی است آثار وی هم پیش و هم پس از انقلاب اسلامی در ایران از کتب ممنوعه به شمار می‌رود.
منابع
وب‌سایت رسمی احمد کسروی
دانش‌نامه ویکی پدیا


براي دانلود مجموعه کتب ان شهيد راه انديشه به اينجا برويد